مقدمه
اهميت مديريت آموزشي در پيشرفت و توسعه ملل توجه به مديريت را در اولويت قرارداده است. امروزه در مقايسه با گذسته،ايفاي نقش مديريت،يا بر حسب تعريف هماهنگ ساختن فعاليت ها وامکانات سازماندر جهت حصول به اهداف سازمان به لحاظ وسعت ارتباط قلمرو و پيچيدگي اهداف و وظايف سازمان و نيز گسترش پيچيدگي افکار و انتظارات کارکنان ومهارتهاي استفاده از تجهيزات بسيار دشوارتر شده است . بنابراين آموزش مديران وآماده ساختن آنان براي ايفاي نقش مديريت ضروري است.
مديريت آموزشي در مقايسه با ساير مديريت ها به لحاظ تأثيري که جريان و گردش فعاليت هاي آموزشي و پرورشي بر کيفيّت فارغ التحصيلاني دارد که وارد دوره هاي مديريت آموزشي مي شوند از اهميّت بيشتري برخوردار است. توجّه به مديريت آموزشي در بر دارنده ي دونتيجه آني و آتي است از نتايج آتي توجّه به مديريت آموزشي تأثير بسزايي است که مديران آموزشي ميتوانند در رشد ذهن،شناخت،درک وفهم مديران ديگري چون مديران مالي و صنعتي داشته باشند.
ضرورت و اهميت مديريت آموزش
اکنون ،عصر مديريت و رهبري است و موفقيت نمادها و سازمان ها تا حد زيادي به کارائي و اثر بخشي مديريت بستگي دارد . با توجه به ضرورت و اهميت مديريت سبب پيدايش گرايش ها و انواع مختلف مديريت شده است
اگر چه مديريت هاي مختلف در اصول يکسان هستند ، ولي از جنبه هاي فني و عملي باهم تفاوت هاي زيادي دارنده . با آنکه همه مديريت ها به نوبه و در جاي خود مهّم و پرارزش هستند ،اگر مديريت آموزشي را با انواع ديگر مديريت مورد مقايسه قرار دهيم متوجه مي شويم که هيچ يک از آن ها به اندازه مديريت آموزشي حائز اهميت نيست .
ترقي هر جامعه اي در گرو نوع و چگونگي است که در مدارس انجام مي گيرد و اثر مديريت به عنوان رهبر آموزشي در مدارس را نمي توان ناديده گرفت . اگر، به عنوان مثال دبستاني 500 دانش آموز داشته باشند و مدير آن ملي يک دوره پنجسال با روش هاي درست تعليم و تربيت از ايجاد انگيزه در معلمين و شاگردان ايجاد روحي? لازم براي ادام? همکاري در امر تعليم و تربيت ، ايجاد نظم در مدرسه ،رعايت حقوق و آزادي افراد ، جلب نظر و همکاري اولياء وهم چنين بکار گيري روش هاي درست تصميم گيري ، برنامه ريزي ، تشويق و تنبه ،نظارت و کنترل ، ارزش يابي و پاداش و غيره ف بتواند افراد شايسته اي را تربيت و تحويل جامعه بدهد ؛ شايد بتوانيم با اطمينان پيش بيني کنيم که تقريباً عده زيادي از اين افراد در آينده جذب شغل ها و سازمانها ي رويهم رفته مهم و مؤثرخواهند داشت ،مقدور نمي باشد .
مديريت آموزشي نقش حياتي و حساس در پيش برد اهداف تعليم و تربيت دارد . آن گونه که پس از اين خواهيم ديد ، مدير بايد داراي ويژگي ها ، توانايي ها ، و مهارت هاي خاصي باشد تا بتواند با کمال اطمينان ،کودکان ،نوجوانان، جوانان را بدست او سپرد .او بايد هم? عوامل لازم و مؤثر در تربيت و اداره آموزشگاه را بشناسد و از همه مهم تر بداند که چگونه بايد با آنها و روي آنها کار کند . دانش آگاهي و مهارت هاي مدير بايد قبل از پرداختن به مديريت در حدَي باشد که نياز به آزمايش و خطا هاي مکرر نباشد .
در بسياري از شغل ها ،آزمايش و خطا براي يادگيري و تجربه کردن مسائل همراه با خطا و خطرات و زيان هاي غير قابل جبران نبست . آما ،در تعليم و تربيت و مديريت آموزشي ،هر آ زمايش و خطا يي همراه با زيان هاي بزرگي خواهد بود که خيلي ازآنها جبران ناپذير است . مدير واجد شرايط مانند مکانيسين و يا طبيبي است که با مشاهده علائم خرابي يا بيماري پي به علت آن مي برد و فوراً براي تعمير و يا بهبود آن دست به عمل مي زند . همان طور که يک طبيب کاردان دچار سردرگمي و دسپاچگي نمي شود و با علم و اطمينان دست به عمل مي زند . مدير آموزشي نيز با آکاهي واعتماد به نفس ، افراد و سازمان را به سمت اهداف مورد نظر هدايت مي کند .
مفاهيم و تعاريف مديريت آموزشي
از آنجا که مديريت آموزشي نيز در بر دارنده مفهوم کلي مديريت در سازمان است قبل از تعريف مديريت آموزشي ، به تعريف مفهوم کلي مديريت مي پردازيم . مديريت در مفهوم کلي و عام آن به شکل ها و ديدگاه هاي متفاوت تعريف شده است ،به گفته يکي از صاحب نظران ،به تعداد نويسندگان مديريت از مديريت تعريف ارائه شده است . مع ذلک ،همه انديشمندان مديريت در يک نقطه اتفاق نظر دارند وآن اين است که مديريت عامل رسيدن به اهداف سازمان مي باشد . استونر مي گويد ،«مديريت فرآيند برنامه ريزي ،سازمان دهي ، هدايت و کنترل کوششه ها اعضاي سازمان و استفاده از تمام منابع سازمان براي دست يابي به اهداف معين سازماني است .» بيشترين تاکيد اين تعريف بر وظايف اصلي مديريت واستفاده از همه منابع و امکانات براي رسيدن به هدف هاي سازماني مي باشد.
فليپو مديريت را «هماهنگي همه منابع از طريق فراگردهاي برنامه ريزي و کنترل عمليات سازماني بطوري که هدف ها را بتوان بطور مؤثر و صرف جويانه حاصل نمود.»(علاقه بند) تعريف مي کند . در اين تعريف مديريت جرياني مجموعه اي است که مهم ترين کار او هماهنگي برنامه ريزي و کنترل است . اساسي ترين نکته در
تعريف فوق اصطلات مؤثر وصرفه جويانه است.
مؤثر بودن کار مديريت يعني دست يافتن به هدف ها و آنچه سازمان مي بايست به آن برسد .مفهوم صرفه جويانه به معني استفاده مناسب ،بجا واقتصادي از امکانات و منابع موجود در سازمان است مديريت بايد در ظرف زمان ومکان و رعايت عمرو انرژي مصرف شده از منابع استفاده بهينه کند.
دکتر علي علاقه بند ،مديريت را «بوجود آوردن و حفظ کردن محيطي که در آن افراد بتوانند در جهت بر آوردن هدف معيني بطور مؤثر و کار آمد فعاليّت کنند،»3 تعريف مي کند .
در بيشتر تعاريف مديريت ،به انسان وکارکردن با انسانها اشاره شده است . يک تعريف مديريت را هنر انجام دادن کارها به وسيله ديگران.
از آنجا که مدرسه يک نظام صد در صد انساني است که عامل انسان هيچ سازماني مثل يک کارخانه وياحتي يک بينارستان به اندازه مدرسه قوي نمي باشد،مديريت را با تکيه بر بعد انساني آن از يک سو ، و باتوجه به هدف الهي آن از سوي ديگر چنين تعريف مي کنيم .
مديريت يعني : کارکردن با مردم ،ميان مردم ،براي مردم و به خاطر خدا همراهي و هماهنگي داشتن، عضويت داشتن، خادم بودن، هدف الهي داشتن
منظور از تعريف فوق اين است که هيچ نهاد اجتماعي بدون در نظر گرفتن مردم يا انسان ها ونيازها ي آنها وبدون آنکه نظام متعلق به آنها باشد ،تاَسيس نمي شود ،پس سيستم با نهادي که براي خدمت به انسان نباشد وجودش مورد سوال خواهد بود، لذا مدير بايد با افرادي که در داخل يا خارج مدرسه هستند همراه وهمگام باشد.مدير ميان مردم زندگي مي کند و در جمع افراد سازمان عضويت دارد. منظور از عضويت اين که او اعضاي گروه اجتماعي است و ساير افراد ،او را يکي از اعضا ء وجزئي از خودشان به حساب مي آورند . اگر نگاهي به زندگي پيامبر اکرم بيفکنيم ،مي بينم که آن حضرت قبل و بعد از بعثت در ميان مردم بوده و همه جا عضو مؤثر گروه محسوب مي شدند. با همه بزرگي و عظمت حضرت مي فرمودند :ما انا الا کوا حد منکم من کسي جز يکي از شما نيستم براي مردم به مفهوم در خدمت مردم و خادم آن ها بودن است.
اما تعريف فوق و همه مفاهيم آن زماني ارزش دارد که بگوييم همه کارهاي مدير براي رضاي خداوند متعال انجام مي گيرد . در مديريت اسلامي هدف الهي است . همه کارها به خاطر خدا ورسيدن به او بايد جنب? الهي داشته باشد .مشروعيت همه کارها ، راهها ، روش ها ومسائل و هدف ها منوط به الهي بودن آنهاست.
در ارتباط با تعاريفي که از مفهوم مديريت داريم ، تعريف مديريت آموزشي در بستر سازمان آموزشي ،کار مشکلي نخواهد بود.
فرهنگ لغات بين المللي تعليم وتربيت مديريت آموزشي را «بکاربردن تکنيک ها و روش هاي اداره سازمان هاي تربيتي با در نظر گرفتن هدف هاو سياسيت هاي کلِِّي تعليم و تربيت »5 تعريف مي کند .
وايلز مديريت و رهبري آموزشي را مترادف با تسهيل کنندگي مي داند او مي گويد «رهبري آموزشي عبادت از ياري و مدد به بهبود کار آموزشي است و هر عملي که بتواند معلم را بک قدم پيش تر ببرد رهبري آموزشي خوانده مي شود.»
بنا آنچه تاکنون گفته شد به عقيده ما :مديريت آموزشي فرآيند ي است اجتماعي که با بکار گيري مهارت هاي علني ،فني وهنري کليه نيروهاي انساني ومادي را سازماندهي وهماهنگي نموده وبا فراهم آوردن زمينه هاي انگيزش و رشد ؛با تا همين نيازهاي منطقي فردي و گروهي معلمان ودانش آموزان و کار کنان بطور صرفه جويانه به هدف هاي تعليم و تربيت برسد . در تعريف فوق ،فرآيند داراي سه ويژگي است:
1-حالت کلي و تماميت دارد منظور از اين بيان انيست که مديريت داراي اجزا وعناصر زياد و فراواني است که در يک مجموعه کلي را مي سازد و کسي نمي تواند يکي و يا تعدادي از وظايف را بطور جداگانه در حالت انتزاعي مديريت بداند.
2- مستمر و مداوم است تا زماني که نظام تعليم و تربيت و سيستم مدرسه وجود دارد ، وظايف مديريت نيز ادامه مي يابد . کار مديريت يکبار براي هميشه نيست . مدير هميشه در حال برنامه ريزي ،تصميم گيري،کنترل و انجام وظايف ديگر است .
3- پوياست مديريت امري پويا و زنده است . زنده بودن مديريت به اين معني است که مديريت وضعي ثابت و ايستا ندارد ،بلکه متغير و فعال است که نسبت به زمان و مکان حالت يکسان و ثابتي ندارد پويايني اين که سازمان،افراد و در نتيجه مسائل سازمان و مديريت از حالتي تا حالتي ديگر و از موقعيتي تا موقعيتي ديگر تعيير مي يابد و قضاوت و تصميم گيري درباره آن ها نيز شکل ديگري به خود مي گيرد.
اهميت مديريت آموزشي در پيشرفت و توسعه ملل توجه به مديريت را در اولويت قرارداده است. امروزه در مقايسه با گذسته،ايفاي نقش مديريت،يا بر حسب تعريف هماهنگ ساختن فعاليت ها وامکانات سازماندر جهت حصول به اهداف سازمان به لحاظ وسعت ارتباط قلمرو و پيچيدگي اهداف و وظايف سازمان و نيز گسترش پيچيدگي افکار و انتظارات کارکنان ومهارتهاي استفاده از تجهيزات بسيار دشوارتر شده است . بنابراين آموزش مديران وآماده ساختن آنان براي ايفاي نقش مديريت ضروري است.
مديريت آموزشي در مقايسه با ساير مديريت ها به لحاظ تأثيري که جريان و گردش فعاليت هاي آموزشي و پرورشي بر کيفيّت فارغ التحصيلاني دارد که وارد دوره هاي مديريت آموزشي مي شوند از اهميّت بيشتري برخوردار است. توجّه به مديريت آموزشي در بر دارنده ي دونتيجه آني و آتي است از نتايج آتي توجّه به مديريت آموزشي تأثير بسزايي است که مديران آموزشي ميتوانند در رشد ذهن،شناخت،درک وفهم مديران ديگري چون مديران مالي و صنعتي داشته باشند.
ضرورت و اهميت مديريت آموزش
اکنون ،عصر مديريت و رهبري است و موفقيت نمادها و سازمان ها تا حد زيادي به کارائي و اثر بخشي مديريت بستگي دارد . با توجه به ضرورت و اهميت مديريت سبب پيدايش گرايش ها و انواع مختلف مديريت شده است
اگر چه مديريت هاي مختلف در اصول يکسان هستند ، ولي از جنبه هاي فني و عملي باهم تفاوت هاي زيادي دارنده . با آنکه همه مديريت ها به نوبه و در جاي خود مهّم و پرارزش هستند ،اگر مديريت آموزشي را با انواع ديگر مديريت مورد مقايسه قرار دهيم متوجه مي شويم که هيچ يک از آن ها به اندازه مديريت آموزشي حائز اهميت نيست .
ترقي هر جامعه اي در گرو نوع و چگونگي است که در مدارس انجام مي گيرد و اثر مديريت به عنوان رهبر آموزشي در مدارس را نمي توان ناديده گرفت . اگر، به عنوان مثال دبستاني 500 دانش آموز داشته باشند و مدير آن ملي يک دوره پنجسال با روش هاي درست تعليم و تربيت از ايجاد انگيزه در معلمين و شاگردان ايجاد روحي? لازم براي ادام? همکاري در امر تعليم و تربيت ، ايجاد نظم در مدرسه ،رعايت حقوق و آزادي افراد ، جلب نظر و همکاري اولياء وهم چنين بکار گيري روش هاي درست تصميم گيري ، برنامه ريزي ، تشويق و تنبه ،نظارت و کنترل ، ارزش يابي و پاداش و غيره ف بتواند افراد شايسته اي را تربيت و تحويل جامعه بدهد ؛ شايد بتوانيم با اطمينان پيش بيني کنيم که تقريباً عده زيادي از اين افراد در آينده جذب شغل ها و سازمانها ي رويهم رفته مهم و مؤثرخواهند داشت ،مقدور نمي باشد .
مديريت آموزشي نقش حياتي و حساس در پيش برد اهداف تعليم و تربيت دارد . آن گونه که پس از اين خواهيم ديد ، مدير بايد داراي ويژگي ها ، توانايي ها ، و مهارت هاي خاصي باشد تا بتواند با کمال اطمينان ،کودکان ،نوجوانان، جوانان را بدست او سپرد .او بايد هم? عوامل لازم و مؤثر در تربيت و اداره آموزشگاه را بشناسد و از همه مهم تر بداند که چگونه بايد با آنها و روي آنها کار کند . دانش آگاهي و مهارت هاي مدير بايد قبل از پرداختن به مديريت در حدَي باشد که نياز به آزمايش و خطا هاي مکرر نباشد .
در بسياري از شغل ها ،آزمايش و خطا براي يادگيري و تجربه کردن مسائل همراه با خطا و خطرات و زيان هاي غير قابل جبران نبست . آما ،در تعليم و تربيت و مديريت آموزشي ،هر آ زمايش و خطا يي همراه با زيان هاي بزرگي خواهد بود که خيلي ازآنها جبران ناپذير است . مدير واجد شرايط مانند مکانيسين و يا طبيبي است که با مشاهده علائم خرابي يا بيماري پي به علت آن مي برد و فوراً براي تعمير و يا بهبود آن دست به عمل مي زند . همان طور که يک طبيب کاردان دچار سردرگمي و دسپاچگي نمي شود و با علم و اطمينان دست به عمل مي زند . مدير آموزشي نيز با آکاهي واعتماد به نفس ، افراد و سازمان را به سمت اهداف مورد نظر هدايت مي کند .
مفاهيم و تعاريف مديريت آموزشي
از آنجا که مديريت آموزشي نيز در بر دارنده مفهوم کلي مديريت در سازمان است قبل از تعريف مديريت آموزشي ، به تعريف مفهوم کلي مديريت مي پردازيم . مديريت در مفهوم کلي و عام آن به شکل ها و ديدگاه هاي متفاوت تعريف شده است ،به گفته يکي از صاحب نظران ،به تعداد نويسندگان مديريت از مديريت تعريف ارائه شده است . مع ذلک ،همه انديشمندان مديريت در يک نقطه اتفاق نظر دارند وآن اين است که مديريت عامل رسيدن به اهداف سازمان مي باشد . استونر مي گويد ،«مديريت فرآيند برنامه ريزي ،سازمان دهي ، هدايت و کنترل کوششه ها اعضاي سازمان و استفاده از تمام منابع سازمان براي دست يابي به اهداف معين سازماني است .» بيشترين تاکيد اين تعريف بر وظايف اصلي مديريت واستفاده از همه منابع و امکانات براي رسيدن به هدف هاي سازماني مي باشد.
فليپو مديريت را «هماهنگي همه منابع از طريق فراگردهاي برنامه ريزي و کنترل عمليات سازماني بطوري که هدف ها را بتوان بطور مؤثر و صرف جويانه حاصل نمود.»(علاقه بند) تعريف مي کند . در اين تعريف مديريت جرياني مجموعه اي است که مهم ترين کار او هماهنگي برنامه ريزي و کنترل است . اساسي ترين نکته در
تعريف فوق اصطلات مؤثر وصرفه جويانه است.
مؤثر بودن کار مديريت يعني دست يافتن به هدف ها و آنچه سازمان مي بايست به آن برسد .مفهوم صرفه جويانه به معني استفاده مناسب ،بجا واقتصادي از امکانات و منابع موجود در سازمان است مديريت بايد در ظرف زمان ومکان و رعايت عمرو انرژي مصرف شده از منابع استفاده بهينه کند.
دکتر علي علاقه بند ،مديريت را «بوجود آوردن و حفظ کردن محيطي که در آن افراد بتوانند در جهت بر آوردن هدف معيني بطور مؤثر و کار آمد فعاليّت کنند،»3 تعريف مي کند .
در بيشتر تعاريف مديريت ،به انسان وکارکردن با انسانها اشاره شده است . يک تعريف مديريت را هنر انجام دادن کارها به وسيله ديگران.
از آنجا که مدرسه يک نظام صد در صد انساني است که عامل انسان هيچ سازماني مثل يک کارخانه وياحتي يک بينارستان به اندازه مدرسه قوي نمي باشد،مديريت را با تکيه بر بعد انساني آن از يک سو ، و باتوجه به هدف الهي آن از سوي ديگر چنين تعريف مي کنيم .
مديريت يعني : کارکردن با مردم ،ميان مردم ،براي مردم و به خاطر خدا همراهي و هماهنگي داشتن، عضويت داشتن، خادم بودن، هدف الهي داشتن
منظور از تعريف فوق اين است که هيچ نهاد اجتماعي بدون در نظر گرفتن مردم يا انسان ها ونيازها ي آنها وبدون آنکه نظام متعلق به آنها باشد ،تاَسيس نمي شود ،پس سيستم با نهادي که براي خدمت به انسان نباشد وجودش مورد سوال خواهد بود، لذا مدير بايد با افرادي که در داخل يا خارج مدرسه هستند همراه وهمگام باشد.مدير ميان مردم زندگي مي کند و در جمع افراد سازمان عضويت دارد. منظور از عضويت اين که او اعضاي گروه اجتماعي است و ساير افراد ،او را يکي از اعضا ء وجزئي از خودشان به حساب مي آورند . اگر نگاهي به زندگي پيامبر اکرم بيفکنيم ،مي بينم که آن حضرت قبل و بعد از بعثت در ميان مردم بوده و همه جا عضو مؤثر گروه محسوب مي شدند. با همه بزرگي و عظمت حضرت مي فرمودند :ما انا الا کوا حد منکم من کسي جز يکي از شما نيستم براي مردم به مفهوم در خدمت مردم و خادم آن ها بودن است.
اما تعريف فوق و همه مفاهيم آن زماني ارزش دارد که بگوييم همه کارهاي مدير براي رضاي خداوند متعال انجام مي گيرد . در مديريت اسلامي هدف الهي است . همه کارها به خاطر خدا ورسيدن به او بايد جنب? الهي داشته باشد .مشروعيت همه کارها ، راهها ، روش ها ومسائل و هدف ها منوط به الهي بودن آنهاست.
در ارتباط با تعاريفي که از مفهوم مديريت داريم ، تعريف مديريت آموزشي در بستر سازمان آموزشي ،کار مشکلي نخواهد بود.
فرهنگ لغات بين المللي تعليم وتربيت مديريت آموزشي را «بکاربردن تکنيک ها و روش هاي اداره سازمان هاي تربيتي با در نظر گرفتن هدف هاو سياسيت هاي کلِِّي تعليم و تربيت »5 تعريف مي کند .
وايلز مديريت و رهبري آموزشي را مترادف با تسهيل کنندگي مي داند او مي گويد «رهبري آموزشي عبادت از ياري و مدد به بهبود کار آموزشي است و هر عملي که بتواند معلم را بک قدم پيش تر ببرد رهبري آموزشي خوانده مي شود.»
بنا آنچه تاکنون گفته شد به عقيده ما :مديريت آموزشي فرآيند ي است اجتماعي که با بکار گيري مهارت هاي علني ،فني وهنري کليه نيروهاي انساني ومادي را سازماندهي وهماهنگي نموده وبا فراهم آوردن زمينه هاي انگيزش و رشد ؛با تا همين نيازهاي منطقي فردي و گروهي معلمان ودانش آموزان و کار کنان بطور صرفه جويانه به هدف هاي تعليم و تربيت برسد . در تعريف فوق ،فرآيند داراي سه ويژگي است:
1-حالت کلي و تماميت دارد منظور از اين بيان انيست که مديريت داراي اجزا وعناصر زياد و فراواني است که در يک مجموعه کلي را مي سازد و کسي نمي تواند يکي و يا تعدادي از وظايف را بطور جداگانه در حالت انتزاعي مديريت بداند.
2- مستمر و مداوم است تا زماني که نظام تعليم و تربيت و سيستم مدرسه وجود دارد ، وظايف مديريت نيز ادامه مي يابد . کار مديريت يکبار براي هميشه نيست . مدير هميشه در حال برنامه ريزي ،تصميم گيري،کنترل و انجام وظايف ديگر است .
3- پوياست مديريت امري پويا و زنده است . زنده بودن مديريت به اين معني است که مديريت وضعي ثابت و ايستا ندارد ،بلکه متغير و فعال است که نسبت به زمان و مکان حالت يکسان و ثابتي ندارد پويايني اين که سازمان،افراد و در نتيجه مسائل سازمان و مديريت از حالتي تا حالتي ديگر و از موقعيتي تا موقعيتي ديگر تعيير مي يابد و قضاوت و تصميم گيري درباره آن ها نيز شکل ديگري به خود مي گيرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر