سنجش و ارزيابي، يکي از مسائل عمده تربيتي است. طرح اموري از قبيل تامين احتياجات اساسي رواني افراد، توجه بر رشد فرد و احتياجات او در هر مرحله از رشد، در نظر گرفتن تفاوت هاي فردي افراد در جنبه هاي مختلف رشدي و اينکه تعليم و تربيت بايد اسباب رشد همه افراد را فراهم کند، اهميت سنجش و ارزيابي را آشکار مي سازد.
سنجش و ارزشيابي جز لا ينفک تعليم و تربيت بشمار مي رود که بدون استمرار دقيق آن، رسيدن به اهداف مورد نظر بصورت مطلوب، نا ممکن خواهد بود. شکوفايي و کاربرد استعدادهاي افراد در حيات اجتماعي، به ابزارهاي معتبر و مهارت نياز دارد و از آنجا که دانش تعليم و تربيت، اصولي را دربر مي گيرد که خاستگاه رفتار دو قطب شاگرد - معلم است، درک سازه ها و صفات مکنون اين دو قطب مهم، بدون به کار گيري وسايل سنجش و ارزشيابي امکان پذير نيست. (نفيسي، 1376).
بنا بر گفته بازرگان (1380)، هر نظام آموزشي داراي اجزاي زير است :
درونداد: يادگيرنده، ياد دهنده، فضاي آموزشي، تجهيزات، تسهيلات آموزشي، تشکيلات و سازمانها و...
فرايند: جريان ياددهي يادگيري، فرايند ساختي و سازماني و...
محصول(برونداد واسطه اي): نتايج واسطه اي بدست آمده در پايان هر دوره زماني
برونداد نهايي: دانش آموختگان، آثار علمي توليد شده وخدمات تخصصي
پيامد: اشتغال دانش آموختگان، بيکاري، ادامه تحصيل آنان و...
نقش ارزشيابي در ارتباط با اجزا نظام آموزشي:
نقش ارزشيابي در ارتباط با اجزا نظام آموزشي اين است که:
دروندادهاي نظام آموزشي در چه سطحي هستند و از کجا بايد آموزش را شروع کرد(ارزيابي تشخيصي)؟
نظارت بر نحوه پيشروي فرايند هاي آموزشي.
مطلوبيت بروندادهاي واسطه اي چه ميزان است؟(ارزشيابي پاياني)
مطلوبيت عملکرد برنامه هاي مورد اجرا چقدر است؟
مطلوبيت پيامد برنامه هاي اجرا شده چقدر است؟
يکي از مهمترين اجزاي آموزش و پرورش فرايند ياد دهي يادگيري است. در فرايند ياد دهي يادگيري است که تمامي امکانات به کار برده مي شود تا تغيرات مورد نظر در شخص به وجود آيد. علاوه بر نقشهايي که براي ارزشيابي در بين اجزاي هر نظام آموزشي بيان کرديم، ارزشيابي در فرايند ياد دهي يادگيري(که يکي از اجزاي هر نظام آموزشي است) نقشها و کارکرد هاي ديگري نيز دارد که در اينجا بدان خواهيم پرداخت.
آموزش و پرورش فرايندي است متشکل و به هم پيوسته که تمامي اجزا آن در ارتباط با يکديگر و براي رسيدن به هدفي معين فعاليت مي کند. به طور کلي هدف آموزش و پرورش ايجاد تغييرات مطلوب در رفتار، نگرش ها، علايق، توانايي ها، مهارتها، اعتقادات و به طور کلي همه ويژگي هاي فرد است است.
تغيراتي که آموزش و پرورش خواستار ايجاد آن در دانش آموزان است، هدف هاي آموزشي ناميده مي شود. براي رسيدن به اين هدف ها، فعاليت هايي بايد صورت بگيرد. مجموعه اين فعاليت ها که دانش آموز با راهنمايي معلم و مدرسه انجام مي دهد برنامه ناميده مي شود. اجراي برنامه آموزشي به صورت هاي گوناگوني انجام مي گيرد و نحوه اجراي برنامه ها را روش مي نامند. تمام وسايل و امکاناتي که بکار گرفته مي شود مانند، کتاب، تخته سياه، کتابخانه، کارگاه، آزمايشگاه و... را وسايل آموزشي مي گويند. در پايان هر برنامه آموزشي معلمان علاقه مندند تغيرات حاصل در رفتار دانش آموزان را مورد ارزيابي و سنجش قرار دهند. تا معلوم نمايد چه اندازه به اهداف مورد نظر نايل شده اند. بنابر اين مي توان گفت : هدف، برنامه، روش، وسايل و ارزشيابي عناصر عمده فرايند ياد دهي يادگيري هستند.
در ميان اين عناصر، نقش ارزشيابي نه تنها نظارت بر عملکرد و تغيرات رفتاري دانش آموزان، بلکه نظارت بر کارايي ساير عناصر را نيز بر عهده دارد. دراينجا ابتدا به نقش ارزشيابي در نظارت بر ساير عناصر ياد دهي يادگيري، و سپس به نقش ارزشيابي در نظارت به عملکرد دانش آموزان خواهيم پرداخت. و در پايان نقش هاي ديگري که ارزشيابي ايفا مي کند را بيان خواهيم نمود.
نقش نظارت بر اهداف
همان طور که ذکر شد سر آغاز کار تعليم و تربيت «هدف» است. هدف ما از ايجاد تغييرات در رفتار، نگرش ها، علايق، توانايي ها، مهارتها، و اعتقادات افراد چيست؟ هدف هاي نظام آموزشي بايد با توجه به نيازهاي بر آمده از محيط و شرايط فرهنگي، سياسي و اجتماعي تدوين شود. اما قابل ذکر است که نياز ها و شرايط به مرور زمان تغيير مي کند و به تبع آن اهداف آموزش و پرورش نيز بايد تغيير کند. براي اين منظور بايد در فواصل زماني نياز ها و شرايط جامعه را ارزيابي کرد و در هدف هاي نظام آموزشي تجديد نظر کرد (بازرگان، 1380).
نقش نظارت بر برنامه ها
دستيابي به وضع مطلوب در هر نظام آموزشي، اعم از خرد يا کلان، مستلزم آن است که تحقيق و ارزيابي آموزشي درباره زمينه هاي مربوط انجام پذيرد و برنامه ريزي توسعه آموزشي به عمل آيد و مديريت آموزشي اعمال شود. مديريت آموزشي چهارکارکرد دارد که در ارتباط با يکديگر عمل مي کنند. همانطور که مي بينيد ارزيابي يکي از کارکرد هاي مديريت آموزشي است که بر ساير کارکرد ها اشراف دارد.
ارزيابي که يکي از کارکردهاي مديريت آموزشي است مي تواند در نقش هاي تشخيصي، تکويني و پاياني ظاهر شود (بازرگان، 1380). که در ادامه بدان خواهيم پرداخت.
هر سازمان يا نظام آموزشي براي بر اوردن نيازهاي ويژه ايجاد مي شود. در انجام اين امر بايد نخست نياز ها را قبل از انجام درست هر اقدامي مشخص کرد. بنابر اين در ابتداي فعاليت هاي اموزشي بايد به قضاوت درباره نياز ها پرداخت، اين عمل را سنجش نياز ها يا ارزشيابي تشخيصي مي نامند. پس از اينکه بر اساس نياز ها به طراحي و برنامه ريزي نظام پرداخته شد، بايد آن را سازماندهي و سپس فرايند اجراي امور را ارزيابي کرد. نقش اين نوع ارزيابي، نظارت بر چگونگي انجام فعاليت هاي آموزشي، و در صورت لزوم تغيير جهت آنهاست. اين نقش را ارزيابي تکويني بازي مي کند. نقش سوم ارزيابي در تعيين بازده فعاليتهاي آموزشي است که طراحي يا تدوين آنها پايان يافته است و مراحل اجرايي آنها نيز به آخر رسيده است. اين نقش را ارزيابي پاياني بر عهده دارد (بازرگان، 1380).
نقش نظارت بر ابزار و روش اجراي برنامه
تا به حال به نقش عام ارزيابي به عنوان ناظر بر اهداف و برنامه آموزش و پرورش پرداختيم اما يکي ديگر از عناصر يک نظام آموزشي روش و ابزار اجراي برنامه است. سنجش و اندازه گيري در تعليم و تربيت، اطلاعاتي را براي مربي و برنامه ريزان فراهم مي سازد تا بر اساس آن تصميم مناسبي در مورد روشهاي تدريس و ابزار هايي که براي تدريس به کار مي روند، بگيرند. مثلا معلم تصميم مي گيرد کودک را در چه کلاسي قرار دهد؟ و يا چه نوع آموزشي را با استفاده از چه ابزار و وسيله و روشي براي او تدارک ببيند؟ مشکل او را در درس معيني تشخيص دهد، علت و موجبات او را پيدا کند و سرانجام راهي مناسب براي رفع آن پيشنهاد نمايد (نوذري،1374).
به طور کلي، ارزيابي آموزشي مي تواند به سوال هاي زير پاسخ دهد:
مطلوبيت هدف هاي آموزشي چقدر است؟
مطلوبيت طرح و برنامه هايي که بايد به هدف ها تحقق بخشد چقدر است؟
مطلوبيت سازوکار اجرايي(روش و وسيله) هريک از برنامه هاي پيش بيني شده چه ميزان است؟
همانطور که ذکر شد، نقش خاص ارزشيابي، نظارت بر عملکرد افراد نسبت به اهداف نظام آموزشي است. در ادامه بحث سعي خواهيم کرد بيشتر به نقش خاص ارزشيابي در نظام آموزش و پرورش بپردازيم.
سنجش و ارزشيابي در آموزش و پرورش را مي توان به عنوان وسيله اي براي گرد آوري يک رشته اطلاعات منظم، درباره ويژگي هاي رفتار، نگرش، علايق، توانايي ها و اعتقادات آدمي دانست، و اطلاعاتي که از اين طريق گرد آوري مي شوند، پايه و اساس يک سلسله تصميم گيري هاي خاص است. مقصود اصلي از اين جمع آوري اطلاعات «شناخت فرد» است و منظور از شناخت فرد يعني توصيف کامل و جامع او به گونه اي که بتوان درباره ويژگي هاي جسماني و رواني او اطلاعات مناسب و دقيقي فراهم کرد. ترديد نيست که هر اندازه اطلاعات گردآوري شده منظم تر، مناسب تر، و دقيق ترباشد، دست اندر کاران تعليم و تربيت بهتر مي توانند به فرد کمک کنند تا بتواند درک درستي از خود پيدا کند، مسايل خويش را بشناسد، تصميمات درست و شايسته بگيرد و راه حل مناسبي را براي مشکلاتش پيدا کند (نوذري، 1374).
ارزشيابي به طور خاص نقشهاي متفاوتي را در آموزش و پرورش ايفا مي کند.
نقش بازخورد دهنده
بازخورد به معلم: يکي از مهمترين کارکرد هاي ارزشيابي بازخورد به معلمان در مورد کارامدي تدريس آنها است. ارزشيابي آخرين حلقه از فعاليت هاي آموزشي معلم و تکميل کننده ساير فعاليت هاي اوست. ارزشيابي ماهيتاً، يک فرايند کيفي است و در اين مرحله، معلم با استفاده از روشها و فنون مختلف بازده هاي يادگيري دانش آموزان و دانشجويان را سنجش مي کند، و ميزان توفيق آنان را در دستيابي به هدف هاي آموزشي تعيين مي کند. همچنين معلم با انجام اين کار ميزان موفقيت خود در پياده کرده کردن مراحل مختلف طرح آموزشي اش را تعيين مي کند(سيف،1379).
بازخورد به دانش آموز: از طريق ارزشيابي دانش آموزان از نتايج تلاشهاي خود آگاه مي شوند. براي مثال، اجراي ارزشيابي هايي منظم به آنها کمک مي کند تا بازخورد لازم را درباره نقاط قوت و ضعف خود به دست آورند (کديور، 1379).
نقش ايجاد کننده انگيزش
يکي از کاربرد هاي ارزشيابي، ايجاد انگيزش در دانش آموزان به دليل تلاشهاي آنهاست (کديور، 1379).
نقش ارائه دهنده اطلاعات
دادن اطلاعات به والدين: ارزشيابي هاي مختلف مدرسه از دانش آموزان، موجب مي شود که والدين در جريان پيشرفت فرزندان خود قرار گيرند. ثانياً، ارائه اين نتايج در طول سال موجب واکنش هايي از جانب خانواده مي شود (کديور، 1379).
دادن اطلاعات براي انتخاب: به نظر بعضي از جامعه شناسان، وظيفه مدرسه اين است که دانش آموزان را براي نقش آجتماعي بعدي آنها طبقه بندي کند. اين طبقه بندي به تدريج و به کمک ارزشيابي، در مدرسه انجام مي گيرد (کديور، 1379).
دادن اطلاعات براي پاسخگويي مدرسه: اغلب، ارزشيابي از دانش آموزان مي تواند براي ارزشيابي معلمان، مدارس، نواحي يا حتي استانها به کار رود. اين ارزشيابي مي تواند براي ارتقا يا کنار گذاشتن مديران، معلمان و حتي راهنمايان استفاده کرد (کديور، 1379).
نقش هدايت کننده شيوه مطالعه دانش آموزان و شيوه تدريس معلمان
«هر چند به ظاهر چنين تصور مي شودکه سنجش پايان دهنده فعاليتهاي آموزشي معلم و تابع هدف هاي اوست، اما واقعيت اين است که غالبا سنجش و اندازه گيري تعيين کننده فعاليت هاي آموزشي معلم و کوششهاي يادگيري دانش آموزان و دانشجويان است. به سخن ديگر چگونگي مطالعه و يادگيري دانش آموزان و نحوه آموزش معلمان مستقيما از ماهيت سنجش تاثير مي پذيرند. مثلا نحوه مطالعه و آماده شدن براي يک امتحان تشريحي با يک امتحان تستي متفاوت است. به عنوان نمونه ، پژوهش هاي تري(1993) و داگلاس و تالمادج(1934) نشان داده اند که وقتي يادگيرندگان مي دانند امتحان آنان تشريحي خواهد بود بر يادگيري مفاهيم کلي تاکيد خواهند کرد و به ايجاد روابط ميان مفاهيم و مقابله و مقايسه آنها خواهند پرداخت. در مقابل، يادگيرندگاني که خود را براي آزمون چند گزينه اي آماده مي کنند بر حفظ کردن اطلاعات واقعي و انديشه هاي جزئي تاکيد مي ورزند» ( سيف، 1387، ص 22).
«بنا به گفته پوفام(2002)، در موقعيت هايي که آموزش معلم بر سنجش يادگيري تاثير دارد، وي با بهره گيري از برنامه درسي، ابتدا هدفهاي آموزشي خود را تهيه مي کند و به طراحي و اجراي فعاليت هاي آموزشي اش مي پردازد، سپس به سنجش هدف ها اقدام مي کند. در موقعيتهايي که سنجش بر آموزش تاثير دارد، معلم باز هم ابتدا به بهره گيري از برنامه درسي به تهيه هدف هاي آموزشي خود اقدام مي کند، اما پس از آن به تهيه ابزار سنجش بر اساس آن هدف ها مي کوشد، و در آخر فعاليت هاي آموزشي خود را به اجرا در مي آورد» (سيف، 1387، ص23).
نقش ارتباطي ارزشيابي
از يک ديد ديگر مي توان ارزشيابي را نوعي وسيله ارتباطي بين مدرسه، دانشگاه، سازمانهاي اجتماعي و خانواده دانست. دراين ديدگاه معلم و دانش آموزان، به نوعي، سنجش و اندازه گيري مي شوند تا درباره آنها تصميمات آموزشي اتخاذ شود. منطقه آموزشي نيز به وسيله نمره ها از عملکرد مدارس و معلمان آگاه مي شود. دانشگاه ها نيز با توجه به همين نمره ها دانشجو مي پذيرد. و سازمانها هم با توجه به مدارک افراد آنها را به کار مي گيرد (کديور، 1379).
و در پايان
«اگر در نظام آموزشي ارزيابي انجام نشود ، نمي توانيد موفقيت را از شکست متمايز کنيد.
اگر موفقيت را تشخيص ندهيد نمي توانيد بدان پاداش بدهيد.
اگر موفقت را پاداش ندهيد احتمالا تاوان شکست را مي دهيد.
اگر موفقيت را تشخيص ندهيد نمي توانيد از آن پند حاصل کنيد.
اگر شکست را تشخيص ندهيد نمي توانيد آن را تصحيح کنيد.
اگر به وسيله ارزيابي نتايج نظام هاي آموزشي را نمايان کنيد، مي توانيد حمايت هاي لازم را به دست آوريد» (بازرگان، 1380. ص 28).
منابع:
بازرگان،عباس(1380). ارزشيابي آموزشي. تهران، سمت.
سيف، علي اکبر(1387).سنجش فرآيندو فرآورده يادگيري:روشهاي قديم و جديد. تهران : دوران.
سيف، علي اکبر(1379). روانشناسي پرورشي چاپ پانزدهم(1385)، ويراست پنجم.تهران: آگاه.
شريعتمداري، علي(1366). روانشناسي تربيتي چ (19). تهران: امير کبير.
کديور،پروين(1379). روانشناسي تربيتي. تهران: سمت.
نفيسي، غلامرضا(1376). سنجش و ارزشيابي. تهران : دانشگاه آزاد اسلامي واحد جنوب.
نوذري، ابوالقاسم(1374). مقدمه اي بر سنجش واندازه گيري علوم تربيتي. تهران:آواي نور.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر