۱۳۸۹ تیر ۳۱, پنجشنبه

چرایی و چگونگی خرد ورزی (قسمت سوم)

در قسمت های پیش گفتیم که چه لزومی دارد بیاندیشیم و بیان کردیم که اندیشیدن روش می خواهد و اندیشه ی بدون روش، بیشتر غرق شدن در تخیلات است تا تفکر. در اینجا به دنبال این هستیم انواع روش های اندیشیدن را بیان کنیم.
و از زمان ارسطو به بعد دو روش قياس «از كل به جز» و استقرا «از جز به كل» براي درك و فهم امور و پديده‌ها رايج بوده است.
استفاده از روش قياسي قرن‌ها رايج بوده است، اما روش استقرايي از اواخر قرن شانزدهم (يا اوايل قرن هفدهم) و بيشتر تحت تأثير افرادي چون فرانسيس بيكن، ديويد هيوم، و جان لاك مورد تأكيد قرار گرفت. به ‌نظر بيكن، روش قياسي نمي‌تواند هميشه محقق را در كشف حقايق ياري دهد، زيرا لازم است محقق به مشاهده و گردآوري اطلاعاتي درباره موضوع مورد پژوهش بپردازد تا با ويژگي‌هاي خاص موضوع آشنا شود. روش استقرائی بیانگر این امر است که از واقعیت های جزئی و انفرادی می‌توان به واقعیت های کلی دست یافت. مسیر حرکت در روش استقرائی از جزء به کل رسیدن است. به عبارت دیگر با مشاهده چند جز از یک جامعه، حکمی کلی در مورد کل آن جامعه بدهیم. به عنوان مثال اگر مشاهده کنیم که حسن، زینب، مجید، و سیاوش همگی مذهبی و غیر منطقی هستند، پس حکم کلی بدهیم که همه ی افراد مذهبی، غیر منطقی هستند. یا مثلاً مشاهده کنیم که سگ، گربه و گوسفند و گاو موجودات زنده‌ای هستند که به غذا نیاز دارند و حکم کنیم که هر موجود زنده‌ای به غذا نیاز دارد. البته وقتی چنین استدلالی می کنیم ممکن است استدلال مان صحیح نباشد و حکم کلی ما تمامی افراد مورد نظر را در بر نگیرد. مثلاً بگوییم چون ده ها جنس چینی دیده ام که کیفیت خوبی نداشته اند پس کالای چینی بی کیفیت است. یا مثلاً چون با هر مردی برخورد داشتم به من دروغ گفته، پس همه ی مردها دروغگو هستند.
روش قیاسی
در این روش مسیر استدلال از کل به جزء است. به عبارتی از احکام کلی نتایج جزئی گرفته می‌شود. مثلاً اگر بگوییم زن ها همه ناقص العقل هستند، سارینا هم یک زن است پس او هم ناقص العقل است، یک استدلال از نوع قیاسی کرده ایم. یا مثلاً بگوییم پرندگان تخم گذارند، شترمرغ هم یک پرنده است، پس تخم گذار است. یا مثلاً بگوییم، گرفتن نمره ی بد توسط دانش آموزان در اثر درس نخواندن است، علی نمره ی بدی گرفته است، پس علی درس نخوانده است. یا مثلاً بگوییم، صادق داستان نویس خوبی است، این داستان از صادق است، پس این داستان خوبی است. همانطور که می بینید برخی از استدلال های ما نادرست هستند و این بستگی به صحت یا عدم صحت فرض اولیه ما دارد. وقتی بیان می کنیم همه ی زن ها ناقص العقل هستند این فرض ما صحت ندارد و یا صحتش نیاز به آزمایش دارد. همچنین صحت فرض اول دال بر صحت حکم نهایی نیست. مثلا وقتی می گوییم صادق داستان نویس خوبی است، پس این داستان که از صادق است، داستان خوبی است. فرض اول دال برحکم نهایی نیست.
روش تمثیلی
این روش که با عنوان استدلال ناقص نیز شناخته می‌شود حکم به امری جزئی به خاطر شباهتش با امر جزئی دیگر است. این روش معمولاً یک روش نارسا و ناقصی است که اغلب توسط کودکان و افراد کم تجربه و کم اطلاع بکار می‌رود. به عنوان مثال کودکی چنین استدلال می‌کند معلم سال اول که من عینکی بود بداخلاق بود پس معلم سال دوم من هم که عینکی است بداخلاق است. محمد بسیجی بود و ریش داشت، حسن هم ریش دارد، پس بسیجی است.
اهمیت استدلال
شیوه استدلال درست در زندگی انسان اهمیت فزاینده‌ای دارد. علاوه بر تاثیری که در روند پیشرفت علم بجا می‌گذارد در زندگی فردی و روزمره افراد نیز دارای تاثیرات بسیار عمیق است. استدلال نادرست افراد اغلب مشکلات و نتیجه گیری های نادرستی را برای آن ها بوجود می‌آورد که ممکن است به خدشه‌دار شدن روابط، باورهای ذهنی غلط و حتی ناراحتی روحی و روانی منجر شود. امروزه روان شناسان بر این باورند که برخی از بیماری های روانی انسان ریشه در باورها و استدلال ها و شناختهای نادرست افراد دارد. به استدلالهای نادرست یک فرد افسرده توجه کنید.
1. من در ازدواج اولم شکست خوردم پس در ازدواج دوم شکست خواهم خورد (استدلال تمثیلی نادرست).
2. من در امتحان ریاضی شکست خوردم پس در تمامی امتحانات شکست خواهم خورد یا من شکست می‌خورم (استدلال استقرائی نادرست).
3. من در تمامی مشاغلی که تاکنون اختیار کردم شکست خوردم پس در این شغلم نیز شکست خواهم خورد. (استدلال قیاسی نادرست)
کمک به رشد استدلال
با توجه به اهمیتی که استدلال در شیوه ی اندیشیدن افراد دارد لازم است با استفاده از راهبردهایی به رشد استدلال کودکان و نوجوانان کمک شود.
1. مسائلی که به کودکان داده می‌شود متناسب با سطح رشدی آن ها باشد.
2. به آن ها کمک شود تا درباره موضوعاتی که فکر می‌کنند با مفاهیم و تصورات روشن و آشنایی سروکار پیدا کنند.
3. دوری کردن از توضیح و نشان دادن راه حل زیاد. باید به آن ها اجازه داد تا خود در فرآیند حل مساله درگیر شوند و فقط در صورت احساس درماندگی و ناتوانی نهایی به آن ها کمک شود.
4. نتیجه گیری آن ها را با روش سقراطی بررسی قرار دهید تا علت دقیق اشتباه آنان معلوم شود.
5. از آنها بخواهید (زمانیکه در بحثهای گروهی هستند) نتایج خود را با دیگران مقایسه کنند.
6. به آنها آموزش داده شود از تاثیر هیجانات و تعصبات خود در روند استدلال و نتیجه گیری جلوگیری نمایند.

اما برسیم به روش علمی. روش علمی به مجموعه‌ای از روش‌ها اشاره دارد که برای بررسی پدیده‌ها، دست یافتن به دانش جدید، یا اصلاح و ادغام دانش‌های پیشین به‌کار می‌رود. یک روش تحقیقی برای این‌که علمی به‌شمار آید باید بر پایه شواهد مشاهده‌پذیر، تجربی و قابل اندازه‌گیری بنا شده‌باشد و از یک سری اصول مشخص استدلالی پیروی کند. به دیگرسخن، در روش علمی، داده‌ها از راه مشاهده و آزمایش گردآوری می‌شوند، و پس از آن تدوین (فرمول‌بندی) شده و با فرضیه‌های موجود مقایسه می‌شوند. برعکس روش استقرایی که از مشاهده ی پدیده ها به یک حکم کلی می رسیدیم، در روش علمی از مشاهدات به یک فرضیه می رسیم که باید صحت آن را بیازماییم.
«روش علمي» يا «Scientific method» در حقيقت همان روندي است كه در جريان يك تحقيق علمي روي مي‌دهد. محققان و دانشمندان براي حل علمي مسائل و يافتن پاسخ براي پرسش‌هاي خود روش علمي را بكار مي‌برند. روش علمي روشي منطقي و استقرائي است كه مانند پله‌هاي نردبان از چند مرحله‌ي پشت سر هم تشكيل شده است.
جالب اينجاست كه بدانيد بنيانگذار روش علمي، دانشمند ايراني، ابن علي، حسن بن حسن بن هيثم يا ابن هيثم بوده است. روشي كه او در حل مسائل پي گرفت او را بدعت‌گذار علوم كاربردي و فيزيك تجربي كرد. روش ابن هيثم در حدود 1000 سال پيش بسيار شبيه روش علمي مدرن است كه در قرن 20اُم تدوين و تهيه شده و امروزه به صورت زير در آمده است:
1- طرح يك سوال يا مساله.
2- جمع‌آوري اطلاعات (با مطالعه‌ي يافته‌هاي افراد قبلي، آزمايش و مشاهده).
3- فرضيه‌سازي (يعني حدس و گمان زدن درباره‌ي علت پديده).
4- آزمايش فرضيه.
5- جمع‌آوري و ثبت و آناليز داده‌ها (يافته‌ها).
6- تفسير داده‌ها، نتيجه‌گيري، نظريه‌سازي (يا نقطه‌ي شروع يك فرضيه‌سازي جديد).
7- تكرار آزمايش تا مطمئن شوند كه نتيجه اتفاقي نبوده است.
8- انتشار گزارش.
9- بازآزمايي يا آزمايش دوباره كه معمولا توسط دانشمندان ديگر انجام مي‌شود.
البته روشي كه براي حل مساله در رياضي بكار مي‌رود طور ديگري است و از روش حل مسائل در ساير علوم پيروي نمي‌كند كه اصطلاحا به آن «روش رياضي» مي‌گويند.


منابع:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر