۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

اندر حکایت همایندی نابسامانی های همایش

در ابتدای همین هفته ای که رو به اتمام است، کنگره بین المللی روانشناسی، دین و فرهنگ در تالار علامه امینی دانشگاه تهران آغاز به کار کرد و در عصر روز دوشنبه به خاطره ها سپرده شد تا بعد ها از زشتی ها و احتمالا زیبایی هایش بگویم. حکایت سردرگمی و بی برنامگی این همایش سر درازی دارد. از ذکر جریانات قبل از برگزاری همایش می گذرم و تنها به نحوه برگزاری همایش می پردازم چرا که سخن را به صد دفتر هم پایانی نیست. نمی دانم از کجایش بگویم از راهنما نداشتن مهمانان خارجی یا از ممیزی ها و دستکاری های ناروایی که در متن مقالات کرده بودند (اتفاقی که برای مقاله من افتاد)؟! از نحوه پذیرایی یا از بار علمی همایش؟ از خنده های معنادار گاه و بی گاه مهمانان عزیز دردانه خارجی و یا از جابجا کردن اسم نویسندگان مقالات (اتفاقی که باز هم برای مقاله من افتاد)؟ و یا از تبدیل شدن یک گارگاه عملی 10 نفره به یک جلسه سخنرانی بی فایده، به علت عدم برنامه ریزی برای تعبیه امکانات مناسب؟
در چند روزی که در همایش وقت سپری میکردم، مدام داشتم به این موضوع فکر می کردم که ما در نظر افرادی که از کشورهای دیگر آمده بودند چه هستیم؟ وقتی با برگزاری همایشی در بوق کرنا می کنیم که آهای ما به روانشناسی و دین و فرهنگ و احتمالا گفتگوی تمدن ها علاقه مندیم، بعدش تنها کاری که خوب بلدیم انجام دهیم ژست روشنفکری و تمدن گرفتن است، به حریم نویسندگان احترام نمی گذاریم و به راحتی در متن مقالاتشان دست می بریم آن هم بدون اجازه نویسنده و بسیار ناشیانه، و یا حتی چکیده های برخی مقالات پذیرفته شده را به دلایل نا معلومی به طبع نمی رسانیم تا صدای بعضی ها در همایش در بیاید و نزدیک شود که آبروریزی به بار بیاید، وقتی که رئیس کنگره هنگام صحبت به زبان انگلیسی گویی ..... می دهد، دیگر چه انتظاری می توان داشت. هرچه فکر کنند حق دارند.
تا ما باشیم دیگر در چنین مکان هایی حظور به هم نرسانیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر