۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

رشد جنسیت از دیدگاه یادگیری مشاهده ای بندورا

نظریه یادگیری اجتماعی، نقش هویت جنسی را به عنوان مجموعه ای از رفتارها که از محیط آموخته شده است، در نظر می گیرد. به استناد این نظریه، اصلی ترین راهی که رفتارهای جنسی آموخته می شوند از طریق یادگیری مشاهده ای است. کودکان مشاهده می کنند که اطرافیانشان به طرق مختلفی رفتار می کنند و این تفاوت ها تا حدودی به جنسیت وابسته است. آنها به برخی از این افراد الگوی خود قرار می دهند و به رفتار هایشان توجه می کنند و ممکن است رفتارهای مشاهده شده را تقلید کنند. آنها همچنین ممکن است بدون توجه به اینکه آیا رفتار متناسب با جنسیتشان است یا نه، آن رفتار را انجام دهند. اما برخی از فرایندهای نوید بخش وجود دارد که احتمال بروز رفتارهای متاسب با جنسیت را از سوی کودکان بیشتر می کند.
اول اینکه به احتمال بیشتری کودک کسی را الگوی خود قرار می دهد که بیشتر به خودش شیبه باشد. لذا بیشتر احتمال دارد که فرد الگو همجنس کودک باشد.
دوم اینکه افراد اطراف کودک به رفتارهایی که وی تقلید می کند با تشویق و تنبیه پاسخ می دهند. احتمال دارد که کودک به خاطر رفتار متناسب با جنس تشویق شود و به خاطر رفتار نامتناسب با جنس تنبیه شده و یا مورد بی توجهی قرار بگیرد.
و سوم، کودک ممکن است نتایج رفتار افرد دیگر را مشاهده کند و تشویق شود به تقلید رفتاری که مورد تشویق قرار گرفته و یا از انجام رفتاری که تنبیه شده خودداری کند (یادگیری جانشینی).
نظریه یادگیری اجتماعی در توضیح اینکه چگونه کودکان تفاوت های جنسیتی را در طول زمان متوجه می شوند، ضعف دارد. همچنین این نظریه نمی تواند توضیح دهد که آمادگی کودکان برای تقلید یک نقش جنسیتی، بیشتر با جنسیت الگوی مشاهده شده ارتباط دارد یا با تناسب جنسیتی رفتار مشاهده شده. این موارد نشان دهنده این هستند که فرایندهای شناختی نقش مهمی در یادگیری مشاهده ای دارند.
همچنین نتایجی وجود دارد که برخی از رفتار های جنسیتی در تمام فرهنگ ها به طور عمومی دیده می شود. برای مثال صرف نظر از فرهنگ، مردان از زنان پرخاشگرتر هستند. این موارد نیز نشان می دهد که نظریه یادگیری شناختی اجتماعی به نقش عوامل ژنتیکی در رفتارها کمتر توجه کرده است.
..................................
منبع


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر